فهرست مطالب

پژوهش های دانش زمین - پیاپی 21 (بهار 1394)

مجله پژوهش های دانش زمین
پیاپی 21 (بهار 1394)

  • تاریخ انتشار: 1394/03/20
  • تعداد عناوین: 7
|
  • عصمت علی شاهی، محمدحسین زرین کوب صفحات 1-18
    در شمال شرق نهبندان و در بخش شمالی ایالت ساختاری سیستان، واحدهای پراکنده ای ازگدازه های آلکالن پلیو-کواترنری وجود دارد که تنوع سنگ شناسی آنها بر اساس مطالعات صورت گرفته شامل الیوین بازالت، بازالت، آندزیت بازالت و تراکی آندزیت با بافت غالب پورفیری با خمیره ی میکرولیتی، جریانی و حفره ای می باشد. فنوکریست های غالب آنها را آمفیبول، کلینوپیروکسن و الیوین تشکیل می دهند. با توجه به بررسی های پتروگرافی انجام شده در منطقه ی مورد مطالعه، انکلاوهای متادیوریتی، آمفیبولیتی و پیروکسنیتی تشخیص داده شد. دگرسانی پروپیلیتیک در این سنگ ها متداول است. گدازه های مذکور بر روی پار گی سرشاخه ی خاوری گسل نه قرار گرفته اند. شواهدی از قبیل بافت حفره ای، دگرسانی پروپیلیتیک و قرارگیری بر روی گسل نه، حاکی از احتمال بالای وجود پتانسیل های معدنی از نوع اپی ترمال است. شواهد صحرایی و اطلاعات به دست آمده از تصاویر ماهواره ای نشان می دهد که فعالیت ولکانیکی ناسفنده از نوع شکافی بوده و با توجه به جوان بودن آن شرایط ایجاد یک چرخه ی گرمابی را دارد. این سنگ ها ماهیت آلکالن داشته و بر اساس ویژگی های عناصر کمیاب معرف ولکانیسم درون صفحه ای می باشند و از یک منشاء گوشته ای غنی شده با درجات ذوب بخشی کم در میدان پایداری گارنت (احتمالا در استنوسفر) شکل گرفته اند که در اثر کشش های محلی به سطح زمین راه یافته اند.
  • ارسلان بخشی، محسن لیاقت، امیر فیضی صفحات 19-39
    در ناحیه میانه – بستان آباد 7 برش چینه شناسی از سازند قم به سن میوسن (اکیتانین – بوردیگالین) ، مورد مطالعه قرار گرفت. این سازند که در جنوب و جنوب شرق منطقه (حوالی میانه در برش های سلیمانلو، بالش کندی، گندوقی و داداشی) عمدتا دارای سنگ شناسی کربناته بوده و در بخش شمال غربی آن (حوالی بستان آباد در برش های ینگه جه، برنج آباد و ارشتناب) متشکل از رخساره های تخریبی است؛ که به سبب افزایش نرخ تامین رسوبات از خشکی به حوضه رسوبی، از سمت میانه به طرف بستان آباد ضخامت این سازند افزایش می یابد. بر اساس مطالعات چینه شناسی، این سازند در قاعده با ناپیوستگی به رسوبات قدیمی تر با سنین متفاوت را پوشانده، و در راس به ناپیوستگی موجود در مرز چینه شناسی با سازند قرمز بالایی منتهی می شود. با توجه به مطالعات رسوب شناسی در ناحیه، مدل رسوب گذاری این سازند یک شلف کربناته لبه دار با زون های مختلف از قبیل جزر و مدی، لاگون، سدی، کم عمق دریای باز، شیب و حوضه است. عمق حوضه رسوبگذاری به طرف شمال غرب افزایش می یابد. رسوبات توربیدایتی، مربوط به محیط جلوی دلتا، در بخش شمال غرب ناحیه مورد مطالعه از این سازند احتمالا به سبب رژیم تکتونیکی کششی حاکم بر حوضه رسوبی در زمان رسوبگذاری و یا هورست و گرابن های ناحیه و عملکرد گسل ها، دارای ضخامت زیاد و غیر عادی هستند. مطالعات زمین شناسی نفت حاکی از گسترش سنگ مخزن خوب در کل ناحیه و گسترش سنگ پوشش بیشتر در شمال غرب ناحیه مورد مطالعه بوده است. مطالعات ژئوشیمیایی عدم پتانسیل مناسب از لحاظ سنگ منشاء و تولید هیدرو کربوری در این سازند را نشان می دهد.
  • سید سعید قنادپور، اردشیر هزارخانی صفحات 40-50
    به منظور جدایش مقادیر آنومال از مقادیر زمینه و برای جداسازی و تشخیص محدوده های آنومالی، روش های آماری مختلفی ارائه شده است. این روش ها از انواع ساده تا پیچیده تغییر می کنند و شامل روش های غیر ساختاری، روش های ساختاری و روش جداسازی تفریق و غیره می باشد. روش های ساختاری شامل روش هایی است که موقعیت نقاط نمونه برداری و ارتباط فضایی آنها را در تخمین مناطق آنومال در نظر میگیرد. روش آماره فضایی U از جمله مهمترین روش های ساختاری محسوب می شود که با در نظر گرفتن موقعیت فضایی نمونه ها و بدون قضاوت کارشناسی ژئوشیمیست به تجزیه و تحلیل آماری داده ها پرداخته و اقدام به جداسازی زیرجوامع و تشخیص مناطق آنومال می نماید. در این مطالعه به منظور برآورد مناطق امید بخش محدوده پرکام از روش برآورد حد آستانه ای بر اساس میانه و انحراف معیار ، انحراف مطلق میانه (MAD) و حاصلضرب P. N به عنوان روش های غیرساختاری و روش آماره U به عنوان روش ساختاری استفاده شده است. نتایج حاصله نشان می دهد که روش MAD حد زمینه را به خوبی کاهش داده و روش P. N پیوستگی نقاط را افزایش میدهد. ولی روش آماره U هر دو برتری روش های فوق را ایفا می نماید. یعنی علاوه بر کاهش تاثیر داده های پرت، به نمونه های آنومال نظم بسیار بیشتری بخشیده و پراکندگی آنها را به شکل چشمگیری کاهش می دهد. به طوری که می توان با توجه به آنها (موقعیت قرارگیری نمونه های آنومال) محدوده ای که دارای چگالی بیشتری از نمونه های آنومال می باشد را به عنوان مناطق آنومالی تعیین نمود. در نهایت نیز به کمک روش آماره U نقشه لیتوژئوشیمی منطقه در مورد عناصر مس و مولیبدن تهیه شده است.
  • محمدرضا حق جو، هاشم داداش پور، مجتبی شهابی شهمیری صفحات 51-63
    پس از گذشت دو دهه از تلاش جهانی برای تعریف و برنامه ریزی مناطق شهری چندمرکزی، همچنان این مفهوم یکی از مبهم ترین اصطلاحات ممکن به شمار می رود. ادبیات نظری بخشی از این ابهام را به فرایند شکل گیری و تکوین این مناطق در نقاط مختلف دنیا ارتباط می دهند. به عبارتی مناطق شهری چندمرکزی مانند هر پدیده دیگری متناسب با ماهیت و چیستی خود، در مواجهه با فرآیند، روندها و مسائل رفتارهایی مختص به خود را بروز می دهد. از این رو، درک این فرایندها و سیر تکوینی این مناطق، به فهم برنامه ریزان از مورفولوژی چندمرکزی، روابط بین آنها و تعاملات مدیریتی آنها کمک خواهد کرد. بر این اساس، مقاله حاضر سعی دارد تا مشخص کند منطقه شهری چندمرکزی مازندران مرکزی از چه سیر تکوینی پیروی می کند و در چه مرحله ای از توسعه چندمرکزی به سر می برد. بدین منظور با استفاده از گونه شناسی سیر تکوینی الگوی توسعه شهری چندمرکزی توسط چامپیون (2001) ، و با سنجش دو بعد چندمرکزی مورفولوژیک و عملکردی منطقه شهری مازندران مرکزی در طول یک دوره سی ساله، روشن شد که برخلاف فرضیات مطرح شده مبنی بر الگوی چندمرکزی-شبکه ای در مازندران، محدوده مطالعه متشکل از چهار منطقه شهری عملکردی است که سهم اصلی سفرهای آونگی منطقه را در درون شهرستان خود تعریف می کنند. بدین ترتیب با توجه به نبود مرکزی مسلط و سلسله مراتبی روشن، تعدد و نزدیکی مراکز به یکدیگر این منطقه به عنوان یک مد ائتلافی از توسعه شهری چندمرکزی در بین مراحل دوم و سوم تشخیص داده شد.
  • رضا اسماعیلی، محمد مهدی حسین زاده صفحات 64-79
    رودها از سیستم های طبیعی پیچیده ای هستند و طبقه بندی رود می تواند درک بهتری از مطالعه ی فرایندها و اشکال رود فراهم آورد. دراین تحقیق حوضه آبریز لاویج رود در البرز شمالی با استفاده از روش های روزگن و استیل رود طبقه بندی شدند. چهارچوب استیل رود دارای چهار مرحله است که در این مقاله فقط مرحله اول مورد توجه قرار گرفته است. در مرحله یک چهارچوب استیل رود ویژگی و رفتار رود ارزیابی می شود. هر استیل رود براساس چهار معیار کلیدی موقعیت دره، الگوی فضایی کانال، واحدهای ژئومورفیک و بافت مواد بستر شناسایی می شود. هم چنین با روش روزگن و براساس متغیرهای ژئومورفیک نسبت حفردره، شیب، نسبت پهنا به عمق، سینوسیته و اندازه ذرات رسوبی کانال، رودخانه لاویج مورد بررسی قرارگرفت. براساس روش استیل رود، هشت استیل در حوضه آبریز لاویج شناسایی شدند که عبارتند از: 1- در موقعیت دره ای محدود استیل های سرآب پرشیب، گلوگاه، محدود با کرانه لغزشی و محدود با دشت سیلابی اتفاقی و کوچک 2- در موقعیت دره ای نسبتا محدود دو استیل رود با سینوسیته کم و دشت سیلابی ناپیوسته و استیل رود نسبتا محدود با دشت سیلابی ناپیوسته و تحت کنترل سنگ بستر و 3- در موقعیت دره ای به صورت جانبی نامحدود یا آبرفتی دو استیل رود پرشده- فروسایی شده و پرانرژی با بستر گراولی شناسایی شدند. در روش روزگن فقط گروه A درست شناسایی شده و بقیه بازه ها در هیچ گروه مشخصی قرار نگرفتند. عامل اصلی این عدم تطبیق پارامترهای شیب و سینوسیته بوده اند. تکتونیک و اقلیم موجب این پیچیدگی در انواع رود و عدم کارآیی این روش در منطقه شده است.
  • محمد تقی رضویان، زهرا خدابخشی صفحات 80-99
    میدان های شهری ایران در گذر از سنت به مدرنیته دچار تغییرات ساختاری گوناگون شده اند. این تغییرات در یک فرایند تغییر فضایی منجر به پیدایش مسایل کالبدی و اجتماعی و مشکلات ناشی از آن برای مردم شده است. به منظور مدیریت و ارایه راهکارهای مواجهه با این مشکلات، شناخت ویژگی های ساختاری میدان های شهری ضروری است. در این پژوهش تحولات ساختاری میدان های شهری مورد بررسی قرار گرفته است. میدان های شهر تهران با تاکید بر چهار میدان اصلی (امام خمینی، بهارستان، انقلاب و آزادی) ، به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شده است. روش تحقیق در این پژوهش تاریخی – تحلیلی بوده و جمع آوری اطلاعات مورد نیاز بر پایه ی دو شیوه اسنادی و مشاهده میدانی صورت گرفته است. بدین منظور از منابع مختلف، ویژگی ها و شاخص های ساختاری میدان های شهری استخراج شده و در چهار میدان موردی پژوهش توصیف و تحلیل شده است. نتایج یافته ها نشان دهنده تفاوت ساختار میدان های امام خمینی و بهارستان در دوره قاجار با میدان های انقلاب و آزادی که به ترتیب در دوره پهلوی اول و دوم ساخته شده، می باشد. میدان های دوره قاجار عناصر سنتی و مدرن را با یکدیگر در درون و بدنه میدان عرضه می داشته در حالیکه میدان های دوره پهلوی از ویژگی های ساختاری میدان سنتی دور شده و به میدان مدرن تبدیل شده است. روند تغییر پس از انقلاب اسلامی نیز ادامه داشته است.
  • جمیله توکلی نیا، مظفر صرافی، غلامرضا کاظمیان، محمد شالی صفحات 100-117
    یکی از اصلی ترین موانع فراروی مدیریت شهری کارآمد در کلانشهرها، چندپارچگی مدیریت شهری و عدم هماهنگی بین سازمان های خدماتی در عرصه های تصمیم گیری، سیاست گذاری، برنامه ریزی، اجرا و نظارت در نبود دولت محلی است. تقسیمات شهری متفاوت و ناهماهنگ بین سازمان ها از نتایج و اشکال چندپارچگی مدیریت شهری به شمار می رود. هدف از این پژوهش، تحلیل تقسیمات قلمرویی سازمان ها و نهادهای خدماتی کلانشهر تهران برای تحقق مدیریت یکپارچه شهری است. بدین منظور، با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی و با بهره گیری از نرم افزار GIS، تقسیمات شهری سازمان های کلانشهر تهران به صورت منفرد و تطبیقی بررسی و تحلیل شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که با رشد و توسعه کلانشهر تهران هر کدام از سازمان ها و نهادهای خدماتی بر اساس ساختارهای بخشی و معیارهای خاص خود بدون توجه به سایر نهادها، شهر را به چند منطقه تقسیم کرده و تشکیلات خود را بر اساس این مناطق سازماندهی و تقسیم بندی نموده اند. این امر از یک سو موجب بروز مشکلاتی در خدمات رسانی شهروندان شده و از سوی دیگر به ناهماهنگی در سیستم مدیریت شهری، ناپایداری، تداخل عملکردی و صرف هزینه های مضاعف در مدیریت انجامیده است. بنابراین، ضرورت اصلاح و ارائه راهکاری برای اصلاح ساختار مدیریت شهری کلان شهر تهران و رسیدن به تقسیمات فضایی- عملکردی بهینه کاملا مشهود است. در این راستا، تمهیدات و چگونگی مدیریت یکپارچه شهری برای هماهنگ کردن اجزای از هم گسیخته و مستقل برنامه ریزی و مدیریت شهری و کاستن از تفرق و تعدد عوامل تصمیم گیر در تهران مطرح شده است. بر پایه الگوی پیشنهادی مدیریت یکپارچه شهری چهار اقدام؛ تمرکززدایی از قدرت و تشکیل حکومت محلی، هماهنگی بین نهادی و سازمانی، تقسیمات قلمرویی مشترک و تدوین استراتژی های پایدار به منظور دست یابی به ساختار مدیریت یکپارچه شهری ضروری است.